روز پرستار مصادف با سالروز میلاد اسوه صبر و ایثار حضرت زینب کبری (س) فرصتی برای یادآوری ارزشها و آموزههای زینب گونه پرستاران است، همه پرستارانی که از پس ابر حیا و عفّت، باران عاطفه باریدند و به نور ایمان درونشان گرمای زندگی در کالبد جامعه جاری نمودند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بهداشت و درمان صنعت نفت فارس و هرمزگان، همه شغل ها سخت هستند، هزار شغل در طول زندگیمان تجربه کرده ایم و متوجه شدیم راحت ترین کارها را که از دور نگاه میکردیم وگمان داشتیم به راحتی آب خوردن انجام می شوند هم، سختی های خودشان را دارند. اما حساب بعضی شغل ها از بقیه جداست، سختی بعضی شغل ها به دست درد و پا درد محدود نمی شود، روح و روان را خسته میکند، شغلی مثل پرستاری...
شغلی که همه ما از دور آن را تحسین و تکریم می کنیم و هر کداممان وقتی در موقعیتی قرار می گیریم که سر و کارمان به این قشر زحمتش می افتد همه آن حرف ها و شعار ها و تحسین ها را فراموش می کنیم، شاید دلیلش این است که ما در بدترین موقعیت های زندگی با پرستاران ارتباط برقرار می کنیم، وقت هایی که خودمان یا عزیزان و خانواده مان بیمار هستند.
سخت است؛ همه خیلی خوب میدانیم، مریضی آدم را ضعیف و بی حوصله می کند و مریضیِ اطرفیان، آدم را غصه دار و حساس و زودرنج می کند، اینطور می شود که ما فراموش می کنیم پرستاران هم آدمند، خسته می شوند، آنها هم مثل همه آدم های دیگر، هزار و یک مشکل کاری و خانوادگی دارند، بدهی و اجاره خانه دارند، شاید حتی خود آن ها عضوی بیمار در خانواده داشته باشند، آنها هم مثل ما، مادر یا پدر یا خواهر و برادر هستند، آنها هم مثل ما گاهی خوشحالند گاهی ناراحت، گاهی مریضند گاهی کلافه و بی حوصله .
همه این ها در کنار شغلِ به شدت سخت و تخصصی پرستاری باعث می شود آنها گاهی کاری کنند که ما دوست نداریم، یا توقع بهتر و بیشتری از آنها داریم، یادمان نرود آن موقع خودمان را جای آنها بگذاریم شاید بتوانیم بهتر آنها را درک کنیم و قدر شناس زحماتشان در یکی از سخت ترین و صبورانه ترین شغل های عالم باشیم.
*************
بر این اساس، همزمان با فرا رسیدن میلاد با سعادت حضرت زینب (س) و گرامی داشت روز پرستار، تنی چند از پرستاران تلاشگر بهداشت و درمان صنعت نفت فارس و هرمزگان دست به قلم شده و به چند سطری، مهمانمان کردند.
( شهین شیبانی؛ رییس خدمات پرستاری منطقه فارس و هرمزگان )
پرستاران یکی از مهمترین گروه های ارائه دهنده خدمات درمانی و پیشگیرانه در نظام سلامت هستند و کارآمدی سیستم های سلامت بطور مستقیم متاثر از فعالیت آنها است.
پرستاران در تمام حیطه های سلامت فعالیت دارند اعم از حوزه های بالینی، پرستاری خانواده، آموزش و پژوهش و مدیریتی، که جا دارد از این فرصت استفاده کنم و از تمامی این همکاران که در همه عرصه های سلامت به ویژه در این ایام که بطور شبانه روزی جهت رفاه حال خانواده های صنعت نفت در جهت پیشگیری و کنترل بیماری کرونا با وجود شرایط سخت و تهدیدها تلاش کرده اند تشکر کنم چرا که حقیقتاً اگر امروز ما شاهد موفقیتی هستیم بخش بزرگی از آن نتیجه تلاش همکاران است.
همچنین، خجسته میلاد با سعادت پرستار عاطفه ها زینب کبری (س) و روز پرستار را به همه پرستاران و حافظان جان و تقویت روح بیماران تبریک و تهنیت عرض می نمایم و سلامتی بهروزی و توفیق روزافزون این عزیزان را از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم.
( شیلا مرداسی؛ مسئول کلینیک های تخصصی منطقه فارس )
ای پرستار...
روزت که فرا می رسد می خواهم تمام قد به نکوداشت نام بلندت بایستم و ترا فریاد زنم، نام تو را ببرم که از بلندترین قله ها بالاتر است و از افتخار سر به آسمان می ساید .
هرچه در قاموس واژگان دنبال واژه ای درخور می گردم تا توصیفت کنم کمتر می یابم
هرجا دردمندی چشم یاری و مرهمی دارد تو آن جایی و هرجا چشمانی بی فروغ و نفس های به شماره افتاده ای هست تو بر بالینش حاضری و هرجا که تو هستی عشق هست ، از خودگذشتگی هست ، جان بخشی و زندگی هست . آن گاه که چشمانت هر آن مراقب تن رنجور بیمار نیازمندی است سپاهیان خواب نومیدانه آرزومند درنگی پشت سرای پلک های تو اند .
تو تندیس همه ی زیبایی های روح و روان آمیزاد هستی ، تویی که سپیدی جامه ات که نشانه ی لطافت و مهربانی بی کران توست سبب رشک و حسرت فرشتگان آسمان است ، گویی آسمان ارزانی داشتن مهربانی را از تو آموخته است که با گشاده دستی باران رحمت فرو می ریزد .
چه روز زیبایی را به نامت کرده اند، و چه مدال افتخاری از این بالاتر که زادروز زینت پدر ، حضرت زینب س ، را به نامت نهاده اند ، گوارای وجودت باد.
( مریم شجاعی؛ مسئول بخش جراحی پلی کلینیک مرکزی منطقه فارس )
سلام و عرض ادب و احترام خدمت همکاران گرامی و پرتلاشم
تبریک و خسته نباشید ویژه میگم خدمت همکاران عزیزم که در یکسال گذشته خستگی رو خسته کردن.
سال بسیار سختی رو پشت سرگذاشتیم، خیلی ها عزیز از دست دادن و در تنهایی رنج مصبیت به دوش کشیدن
جا داره یاد کنیم از همکاری که هرچند کوتاه درخدمتشون بودیم اما امروز در بین ما نیستن سرکار خانم منصوره افسر روحشون شاد و قرین رحمت الهی
کرونا با همه بدی هایی که داشت چشم ها رو خیلی باز کرد
پرستار فداکار پرستار ایثارگر از کلیشه ها خارج شد و واقعا ثابت شد دل کندن از دنیا و هم دل بیماران شدن کار هرکسی نیست عشق میخواهد و آزادگی و قلب صبور
در آخر می بوسم دست همه عزیزانی که یک لحظه از کارشون معادل هفتاد سال عبادت است و سپاسگزار عزیزانی هستم که نهایت همکاری رو در یکسال با ما داشتن
( الهام زاهدی؛ مسئول واحد اورژانس پلی کلینیک مرکزی منطقه فارس )
سلام
نمیدونم تا حالا ناچار شدین جگرگوشتون رو تنها بذارین و از بیمارای دیگه پرستاری کنین یا نه...
تا حالا براتون پیش اومده که خانوادتون به کمک شما احتیاج داشته باشن اما شما نتونین پیششون باشین؟
اگه یه پرستار باشین حتما این حس رو بارها تجربه کردین.
اونقدر پیش اومده که غم و غصه دیگرون قلبشون رو منفجر کنه ولی مجبور بشن با لبخند کارشون رو ادامه بدن، به خصوص در این روزای طاقت فرسا که امیدی هستن برای ناامیدی بیمارا و همه جوره از خودشون مایه میذارن تا مبادا شرمسار خونواده ای بشن که چشمششون به دست های اونهاست، دست هایی که شاید دردمندی به اونها دخیل بسته باشه...
روز پرستار مبارک
( رحیم ربیعی؛ کارشناس پرستاری منطقه فارس )
ی دوستی دارم قبل از کرونا لیوانش رو سالی یکبار هم نمی شست تو لیوانش غذای سال قبل هم بود ولی حالا بعد از هر بار نوشیدن لیوانش رو میشوره و ضدعفونی میکنه
کرونا مچکریم که بهداشت رو به بعضی ها یاد دادی
از روزی که ماسک اومد، بازار چشم، رونق گرفته و بازار دماغ 👃 خراب شد
ایام نوروز ۹۹ که هیجان کرونا زیاد بود و همه مراقبت می کردند و دید و بازدید تعطیل شده بود، توی کوچه خلوت محله پدری ایستاده بودم که یک وانت پر از آدم اومدن جلو خونه همسایه پیاده شدن همه ماسک زده بودن، میومدن جلو و ماسکشون پایین می آوردند و با صابخونه روبوسی میکردن و بعد ماسکشون میزدند و وارد می شدند.
اصلا بهداشت موج میزد!
دل نوشته های آقای ربیعی...
( محمد حسن رحیمی کیا؛ کارشناس پرستاری منطقه فارس )
« فرشته خسته اما مهربان »
گویم به تو ای انسان نیازمند پرستار پس کیست پرستار دل بیمار پرستار؟
گویی که کووید بهانه ای شد ز پرستار تا رقص کند این تن بی نقص پرستار
گویم که چه دانی ز دل غمناک پرستار این فَرخه 1 مرحمی ست بر زخم پرستار
دانی که چیست پشت هر لبخند پرستار؟ استرس و مسئولیت شغلی ست ز پرستار
او ست که دارد غم و اندوه فراوان در دل خستگی جنگ با کووید و فرسودن در دل
تو ز جهل رقص و آواز پرستار را بینی من رد شیلد و ماسک ، روی صورت و بینی
باید دید پایداری و استقامت در چشمان او کاهش اکسیژن خون و عرق ریختن ز ماسک و گان او
جانفشانی و ایثارگری همه نشأت گرفت ز جان تو کیست که بداند ارزش گوهر انسانیت ز روح تو
جاودان و سلامت باد ای دل انگیز پرستار من سرافراز باد ای فرشته بی پروای من
تقدیم به تمام پرستاران زحمتکش و با مهر و محبت کشور عزیزم.
( شهرزاد جشن ساز؛ کارشناس پرستاری منطقه فارس )
هوای دونفره؟!
روز های قشنگ بارانی ؟!
روزمرگی های مادر و دختری؟!
همه اینها برای منی که پرستارم معنایی ندارد...
من یک پرستارم حس و حال خوب من کاملا وصف نکردنی و غیر قابل درک کردن و حس کردن است.
برای من پرستار حال خوب ، حس خوب یعنی
دعاهای صادقانه و ته دلی پیرزنی ک از او مراقبت کردم...
اوج ذوق و خنده من پرستار زمانی ست ک کودکی در اورژانس بهبود میابد ومادرش باشوق اورا در آغوش میکشد.
گرچه اکثر وقتا کودکم ب آغوشم نیاز داشته و نبودم ...:)
من با تمام وجود حس خوشحالی همراه بیمار احیا شده را درک میکنم و جان تازه میگیرم...
من با انگیزه از تو مراقبت میکنم...
فرقی ندارد نوزادی یکروزه باشی یا پیری سالخورده
من با تمام وجودم گوش جان میسپارم به دردها و ناله هایت...
کیلومتر ها راه را طی میکنم تا لبخند و زندگی را ب تو هدیه بدهم ...
من یک پرستارم و یک مادر.
مادر یعنی فداکاری
مادر یعنی
بودن
بودن
بودن در کنار خانواده..
ولی
من یک پرستار مادرم:)
من برای اینکه تودر کنار فرزندت حال دلت خوب باشد ساعتها فرزندم را رها میکنم
صبح اولین روز مدرسه فرزندم نبودم...
اکثر وقت ها نبودم تا ب پای درد دل و غم هایش بنشینم...
یک پرستار مادر یعنی نبودن و این تفاوت پرستار مادر با تمام مادر هاست.
از همه ی اینها بگذریم که سالهاست بخشی از زندگی ما شده است.
از کرونا بگویم از خستگیهای روحی اش... از ترسهایش...از اینکه هر روز سایه مرگ را روی همنوعانمان می بینییم... از اینکه به تو میگویم در خانه بمان قرنطینه باش.اما خودم بخاطر تو باید شیفتهای بیشتر بدهم... بیشتر بیرون باشم.پرستار مادر بودن سخت است.ترس از انتقال این بیماری به خانواده و عزیزان سخت تر.... ماه هاست باهجوم فکرها و دغدغه های فراوان بخواب میروم.
من یک پرستار اورژانس هستم این بزرگترین افتخار است ک میتوانم زندگی هدیه بدهم....
( آزاده عرب زاده؛ مسئول خدمات پرستاری منطقه هرمزگان )
با سلام و احترام
مطمئنا تمامی همکاران من که در این حرفه مشغول به خدمت هستن خاطرات تلخ وشیرین بسیاری دارند از آنجایی که همیشه یادآوری خاطرات تلخ آزار دهنده بوده ترجیح میدهم خاطره خوشایندی را یادآوری کنم که باعث نجات جان انسانی شدم و هر زمان که این خاطره در ذهن من مرور شود به حرفه ام افتخار میکنم .
سال ۸۷ فوریت های پزشکی بندرعباس به صورت پایلوت اورژانس بانوان را در بخش عملیاتی افتتاح کرد از این موضوع خیلی سریع میگذرم که پذیرش وشروع به کار من کاملا اتفاقی بود نفر دوم از ۸۰ شرکت کننده شدم ناگفته نماند این طرح مخالف های زیادی داشت ولی منتها با هر سختی بود در اذر ۸۷ این طرح عملی شد وافتتاح اورژانس بانوان با تشریفات انجام شد .
تاریخ 87/8/12 حدود ظهر ماموریت کد ۸۰۵ من وهمکارم وراننده آمبولانس خیلی سریع خودمون را به آمبولانس رساندیم.
عنوان ماموریت خانم باردار در ساحل پارک دولت زمانی که سوار آمبولانس شدیم چون اوایل کار بود وتجربه کار پیش بیمارستانی را نداشتیم اصلا نمی دونستیم چه اتفاقی قراره بیفته فقط به همکارم گفتم بیمارستان خلیج فارس که نزدیک ترین بیمارستان هست بیمار رامیبریم.
هنوز به پارک دولت نرسیده بودیم که اقایی علامت میداد و می خواست مسیر راه را به ما نشان دهد و فوق العاده استرس داشت.
وقتی مسیر را به راننده نشان داد گفت این ساحله و ممکنه آمبولانس در ساحل گیر کنه و مجبور شدیم برانکارد به دست خودمون را به بیمار برسانیم.
نا گفته نماند جمعیتی که دور بیمار جمع شده بود و جمعیتی که با ما میدوید همکارم به دلیل بارداریش برایش ممکن نبود بتواند جسم سنگین و یا بدود.
وقتی بالای سر بیمار رسیدم کاملا خیس شده بود و تمام لباسهایش گلی شده بود و بی رمق در ساحل افتاده بود بر روی پای همراهش.
وقتی نگاهم بهش افتاد دستم را فشرد و گفت کمکم کن فکر کنم بچه ام مرده.
به هر سختی که بود بیمار را برروی برانکارد گذاشتیم و با همسر بیمار با تمام سرعت به طرف آمبولانس دویدیم، واقعا قدرت عجیبی خدا به من داده بود که در ساحل با اون برانکارد سنگین و دویدن تا آمبولانس ناگفته نماند که جمعیت همچنان ما را همراهی میکرد.
در آمبولانس بعد از کنترل بیمار متوجه شدیم اصلا هیچ فرصتی نداریم و نوزاد در حال تولد است.
آمبولانس را به جای خلوت تر برد راننده که حریم بیمار حفظ شود تا به حال انجام نداده بودم زایمان را فقط مشاهده کرده بودم خیلی استرس داشتم اونجایی که فقط میگفتم خدا خدا بند ناف کاملا دور گردن نوزاد بود، واااااای خدا چه اتفاقی نوزاد سیانوزه بود.
از ترس داشتم سکته میکردم، همراه بیمار فریاد میزد و همسر بیمار هم که در کنار راننده نشسته بود.
فقط میگفت تو را خدا کمکش کنید از اونجایی که ترس و استرس هم صورت منو همکارم را هم گرفته بود همراه اصرار داشت به بیمارستان برسیم فقط گفتم تا بیمارستان نمیرسه صدای فریادی بود که کابین عقب آمبولانس را گرفته بود.
تمام این اتفاقات برای چند لحظه کوتاه بود، بلافاصله دو انگشت دستم را زیر بند ناف گذاشتم و فشار را از روی گردن نوزاد برداشتم، واای نوزاد از اون حالت سیانوزه نجات پیدا کرد در حالی که هنوز انگشتم در زیر بند ناف قرار داشت کمک به خروج نوزاد کردم و بلافاصله با تنها کلمپ بند ناف را کلمپ کردم وکات کردم همکارم در بالای سر بیمار بود و باهاش صحبت میکرد و اما لحظه ای که نوزاد خارج شد و صدای گریه اش تمام کابین را گرفت و همراه بیمار چشمانش را باز کرد.
بله؛ نوزاد صحیح و سالم متولد شد و مادرش خوشحال و اشک شوق میریخت بعد از تولد نوزاد و نرمال شدن وضعیت به سمت بیمارستان شریعتی حرکت کردیم و بیمار را برای مراحل بعدی به بیمارستان تحویل دادیم و پرسنل شریعتی با صحبتشون کلی به من و همکارم انرژی دادن و این بود پایان ماموریت کد ۸۰۵ و اما داستان این خانم باردار به دلیل اینکه بهش گفته بودن شما به یک مرکز مجهز تر برای زایمان نیاز داری و همسرش وسیله انتقال پیدا نکرده بود که از هرمز به بندر بایند با قایق معمولی همسرش را به بندر آورده بود و چون گفته بود ساحل پارک دولت به بیمارستان خلیج فارس نزدیک تر است به این ساحل آمده بودن با این قایق و در اردیبهشت ماه زمانی که مدیریت وقت متوجه ماموریت سخت ما شدن لوح تقدیری دادن و ست مختصری برای زایمان تهیه شد وبه آمبولانس ها دادن .
با ارزوی سلامتی برای تمامی همکاران پرستار
پیروز وپاینده باشید
( محمد صادق حقدوست؛ مسئول اورژانس مرکز سلامت کار شرکت پالایش نفت بندرعباس )
به نام خداوند بخشاینده مهربان
من پرستارم، پس من هستم
من هستم تا با تمام وجودم، مهر را، ایثار را و همه ی آنچه خدمت به خلق خدای مهربان است را پاس بدارم.
من پاسدار راه زینبم و در مکتب بانوی ایثار، آموخته ام، مهربان باشم، حتی اگر انکارش کنند.
خستگی فعلی است که با آن غریبم، من تا شکست کامل کرونا، مثل شمعی می سوزم تا روشنی بخش دلهای مردم باشم.
این روزها که به یکسالگی ورود این مهمان ناخوانده نزدیک می شویم، من همچنان، داوطلبانه و عاشقانه، سپری هستم تا غم از شهر رخت بربندد.
من پرستارم،
من تن را، جان را، خود را و خانواده ام را به میدان خطر و در خط مقدم آورده ام تا انسانیت را و خدمتگزاری را، در دنیایی که داشت می رفت تا نامهربانی ها عادت روزمره انسانها شود، جانی دوباره ببخشم.
رنج را آموختم، تا با تمام وجودم، درک کنم هر آنچه دیگران را در زندگی رنجور کرده است و همواره در مکتب بانوی بزرگ اسلام حضرت زینب کبری که سلام خداوند بر او باد، پایدار و مصمم می مانم.
من پرستارم، پس من هستم.
( یوسف بالدور؛ کارشناس پرستاری مرکز سلامت کار پالایش نفت بندرعباس )
شاید همیشه تصور عموم از پرستار تنها خانمی مهربان با یک روپوش سفید و یک لبخند معصومانه باشد ولی ما هم هستیم ؛پرستاران آقایی که درست است لبخندمان به خاطر شیفت های طاقت فرسا و دوری از خانواده بر روی لبهایمان می خشکد و الویتمان می شود بالین بیماری که تنها امیدش رسیدگی و توجه ماست و پشت گوش می اندازیم کنایه های همکارانی را که میگویند مرد است...
مرد که خسته نمیشود...
* در ایران روز تولد حضرت زینب(س) (سومین فرزند حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع)) روز پرستار و تقدیر از زحمات آنان شناخته میشود.