کارشناس مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی صنعت نفت فارس و هرمزگان معتقد است خشم یکی از مشکلات پر دردسر افرادی است که خشمگین می شوند و در نتیجه به خود و دیگران آسیب می رسانند و به همت فرد بیمار، با کمک مشاور و مشورت درمانگر به مرور بهبود می یابد.
به گزارش روابط عمومی بهداشت و درمان صنعت نفت فارس و هرمزگان، دکتر بهاره سقانژاد همزمان با هفته سلامت روان، در این خصوص افزود که خشم یک احساس مختلط است که با هیجان های دیگر مانند اندوه، سرخوردگی، نگرانی و ترس ارتباط نزدیکی دارد. هرکس، بعضی وقت ها خشمگین می شود. خشم بخشی از طبیعت آدمی است و از این رو مانند شادی، اندوه؛ ترس یا رضایت خاطر امری طبیعی است. خشم با اینکه ناخوشایند است، می تواند مانند نیرویی مثبت و کارساز به بچه ها کمک کند تا اگر با مورد نامطلوب و ناعادلانه روبرو شدند، از خود دفاع کنند.
وی بر این باور است که افراد نیازمند آن هستند که روش هایی را بدانند تا هنگامی که در آستانه حمله ور شدن به کسی یا چیزی هستند یا قرار است خونشان به جوش بیاید، بتوانند از این راه از احساسات ناشی از خشم رهایی یابند. بچه ها گذشته از برخورداری از توان مقابله با خشم خود ، نیاز دارند بدانند وقتی دیگران خشمناک اند، چه باید بکنند. وقتی خشمناک اید ذهن و جسم شما ممکن است مانند یکی از حالت های زیر – حالت هایی که برخی از آنها هولناک اند – واکنش نشان دهد:
• مغز شما پا به پای فکر و خیال های وحشتناک پیش می تازد.
• می خواهید داد بزنید، جیغ بکشید یا فریاد بزنید.
• دندان قروچه میکنید.
• با دیگران اَخم و تَخم می کنید.
• مشت های تان را گره می کنید.
• قلبتان شروع به تپیدن می کند.
• حالتان به هم می خورد و دل آشوبه می گیرید.
• دمای بدنتان بالا می رود.
• می خواهید این طرف و آن طرف لگد بزنید یا پا به زمین بکوبید.
افراد هنگام خشم چه احساسی دارند؟
چطور می فهمید که خشمگین هستید؟ بعضی بچه ها احساس خود را هنگام خشم چنین شرح داده اند؟
مثل این است که حالم دارد به هم می خورد و دلم شور می زند.
حس می کنم آرام و قرار ندارم و باید درونم را خالی کنم.
می خواهم آن را سر کسی خالی کنم
می خواهم از همه کس و همه چیز فرار کنم.
می خواهم با شکستن چیزی دق دلم را خالی کنم.
به شدت عصبانی می شوم
آنقدر کفری هستم که احساس می کنم سرم دارد منفجر می شود.
قلبم آنقدر تند می زند که انگار دارد می ایستد.
دست هایم شروع به لرزیدن می کند.
روش های آنی رها شدن از خشم
بعضی وقت ها احساس می کنید که خشم در درون شما برانگیخته می شود و می دانید که برای مقابله با آن بی درنگ باید دست به کار شوید. در این صورت چه باید بکنید؟
فعالیت بدنی کنید
فعالیتی بکنید که لازمه آن، استفاده از دست است.
خشم را بیرون بریزید
با خودتان هوشمندانه سخن بگویید.
نفس عمیق بکشید.
5 گام برای مهار کردن خشم
1. ببینید چه کسی یا چه چیزی دکمه های خشم شما را می فشارد؛
2. علائم هشدار دهنده خشمان را شناسایی کنید.
3. مکث کنید و بیندیشید
4. خشم خود را به بند بکشید.
5. تصمیم بگیرید که چه باید بکنید
وقتی می خواهید خشمتان را بیان کنید؛ لازم است کلمه هایی به کار ببرید که چگونگی این احساس شما را توصیف کند. در زیر برخی از کلمه هایی را که با خشم ارتباط دارند، می بینید. شما هم احتمالاً می توانید کلمه هایی دیگر به آنها بیفزایید.
واژه های مربوط به خشم
ناراحت، کفری، برافروخته، بدجنس، تندخود، بدعنق، از کوره درفته، اهل جار و جنجال، آزرده، ناشکیبا، خشمگین، زهرآگین، بدخلق، عصبانی، ناتوان، سرخورده، کله شق، عاصی، پرخاشگر، عبوس، غرغرو، متنفر، بداخلاق
در اینجا چند واژه مربوط به توانمندی مثبت را می بینید. این کلمه ها بیان چگونگی احساسی به کار می روند که شما می خواهید یا می توانید پس از اینکه به شیوه ای درست با خشم مقابله کردید، بر زبان آورید.
واژه های مربوط به توانمندی
خویشتن داری، مطمئن، اطمینان بخش، قانع، قطع و یقین، سربلند، معقول، آشتی جو، مواظب، نیرومند، خوش بین، دارای اعتماد به نفس، خوشحال، خوددار، صمیمی، لایق، متفکر، سالم، مثبت، دقیق، آسوده خاطر، خونسرد، خاطر جمع
آیا شما همه روزه در مدرسه یا خانه مقدار زیادی ناسزا می گویید یا بد و بیراه می شنوید؟ بسیاری از مردم وقتی خشمناک اند یا حتی هنگامی که خشمناک نیستند، ناسزا می گویند، فحش دادن و بدوبیراه گفتن ممکن است آزاردهنده و شرم آور باشد. ازاین گذشته، بر زبان آوردن اینگونه کلمه ها ممکن است سبب شود که شما و دیگران حتی احساس خشم بیشتری کنید. به جای بد و بیراه و ناسزاگویی، کلمه های مربوط به خشم استفاده کنید تا مشخص شود چه احساسی دارید.
6 گام برای حل مسئله های مربوط به خشم
1. خود را آماده گفت و گو کنید.
لازمه گفت وگو این است که آرامش داشته باشید.
2. بگویید که مسئله چیست.
بگویید که این یک راه مطمئن و در عین حال احترام آمیز است.
3. به شخص مورد نظر گوش دهید.
با تکان دادن سر، حرفهایش را تأیید کنید. وسط حرف او نپرید. استنباط خود را از حرف او بیان کنید. اگر موضوعی را نفهمیدید، درباره آن از او سوال کنید.
4. احساستان را بیان کنید.
برای انجام این کار از روش «من – پیام ها» استفاده کنید.
5. برای حل مسئله درباره ایده های موردنظر صحبت کنید.
بکوشید به ایده های خوب فراوانی دست یابید.
6. ایده ای را برگزینید و آن را بیازمایید.
همچنین مهلتی را در نظر بگیرید تا معلوم شود این ایده چقدر کارآیی دارد.
بهداشت روانی در محیط کار
در بررسی ویژگی های جسمی و روانی افراد دو عامل اساسی مشخص، وراثت و محیط هستند که هر دو عامل از لحاظ تأثیری که به فرد می گذراند حائز اهمیت فراوانی هستند. انسان زندگی خود را در محیطهای مختلف می گذراند که محیط کاری از مهمترین محیطهایی است که فرد از برزگسالی بخش اعظمی از وقت خود را در آن جا سپری می کند. دنیای امروز استرس های مختلفی را که بعضی از این استرس ها مختص محیط کار است را دربر دارد. نزاع با یک همکار، محرومیت از پاداش، دیر رسیدن به سرکار و فشار هیأت مدیره، با رؤسای سازمان به مدیر را می توان نمونه هایی از استرس های محیط کار نامید.
بهداشت روان همان سلامت فکر و قدرت سازگاری فرد با محیط و اطرافیان است. چون مواجه با چالش ها و مشکلات روزمره ما بر اساس ویژگی های روانی خود با آن ها برخورد می کنیم هر چه از سلامت روانی بیشتری برخوردار باشیم به یقین آسیب پذیری ما کمتر خواهد بود. ایجاد فرصت برای شکوفایی استعدادها و توانایی ها و کنار آمدن با خود و دیگران یکی از اهداف مهم و اساسی بهداشت روانی است.
بهداشت روانی در محیط کار یعنی مقاومت در مقابل پیدایش پریشانی های روانی و اختلالات رفتاری در کارکنان سازمان و سالم سازی فضای روانی کار به نحوی که هدف های چندگانه زیر تأمین شود.
1. هیچ یک از کارکنان سازمان به دلایل مختلف دچار اختلالات روانشناختی و رفتاری نشوند.
2. افزایش احساس رضایت مندی و علاقه به کار در سازمان
3. احساس مثبت نسبت به خود و جایگاه خود از سازمان و اطرافیان و روسا – همکاران و به طور کلی نسبت به آینده و جهان.
اصول بهداشت روانی در سازمان:
1. ایجاد جو صمیمی توام با همدلی و صداقت
2. همکاری و احترام متقابل
3. پرهیز از اعمال روش های مبتنی بر زور و اجبار
4. شناسایی استعدادهای بالقوه کارکنان و ایجاد مزیت هایی برای شکوفای استعدادها
5. پرهیز از قضاوت های کورکورانه در مورد کار یا شخصی خاص در سازمان.
6. شناسایی عوامل اصلی و واقعی کم کاری، غیبت، بی حوصلگی و بی علاقگی به کار وکم توجهی و بی دقتی کارکنان توسط مدیر.
7. آشنا ساختن کارکنان با واقعیت های محیط کار و حذف آن دسته از معیارها و عوامل سازمانی که از لحاظ اخلاقی و انسانی و فرهنگ سازمانی صحیح تلقی می شود.
مدیریت در سازمان ها و بهداشت روانی در محیط کار
مدیران باید تلاش کنند تا محیط کار برای کارکنان اضطراب آور نباشد و کارمند احساس مثبت شغلی کنند و با شادی و نشاط و شوق و انگیزه به دور از هر گونه خشم و درگیری بیهوده به وظایف خود عمل نمایند. زمانیکه مدیریت عملکرد خوبی داشته باشد و کارکنان مورد تکریم آن قرار گیرند، بعید است که سازمان با کارکنان دچار مشکلات روانشناختی نشوند.
تعادل میان کار و زندگی
تعارض میان کار و زندگی وقتی به وجود می آید که کارکنان باید دریابند نقش های آنان در محیط کار و خانواده با یکدیگر تداخل داشته و برای یکدیگر مزاحمت ایجاد می کنند. همه ی استرس ها منفی و مضر نیستند و جزئی از ماهیت کار محسوب می شوند بسیاری از کارکنان معتقدند تقاضا میان کار و زندگی به محیط خانواده و کار آسیب جدی می رساند و سلامت جسمی و روانی فرد را به خطر می اندازد. البته این بدان معنانیست که استرس به تنهایی موجب تشدید بیماری های روانی می شوند اما استرس زیاد می تواند موجب تشدید بیماری های روانی شود. و خشم اضطراب، افسردگی را ایجاد کند. این امر منجر به ضعف اخلاقی غیبت از محیط کار و کاهش بهره وری میشود و کاهش رضایت مندی شغلی و تعهد سازمانی را به دنبال خواهد داشت.
جهت کاهش تعارض میان کار و زندگی پیشنهاد می شود
1. کارهای اضافی را کم کنید.
2. کاهش مأموریت های اداری
3. کاهش پرداخت اضافه کاری و پرداخت های جایگزین برای جبران هزینه های زندگی
4. برای کارکنان جهت رد اضافه کاری فرصت نه گفتن بدهید به شرطی که در کارهای اداری وقفه ایجاد نشود.
5. ساعت کاری شناور تدوین کنید.
6. کارهای اداری را در صورت امکان به منزل نبرید یا ساعت خاص را در منزل با این امر اختصاص دهید.